بعد از ملی شدن صنعت نفت، مصدق، خواستار اختیارات بیشتری شد. برخی از این موضوع با عنوان قدرتطلبی مصدق یاد کردهاند؛ اما واقعیت آن است که این اختیارات جهت مقابله با مشکلات اقتصادی کشور بود که مخالفت شاه را به دنبال داشت
از میان نخستوزیران حکومت پهلوی، اشرف فقط با قوامالسلطنه موافق بود؛ زیرا قوام علیرغم قلدری و خـودخواهی ، به اهمیت و نفوذ اشرف پی برده بود و اغلب توصیهها و سفارشهای او را مـیپذیرفت. دکـتر مـصدق از همان ...
کاتم هرچند برای ایرانیان بهواسطهی نقشاش در کودتای ۲۸ مرداد، بدنام است؛ لیکن، نمادی است از هوش و نظریهپردازی در عرصهی سیاست و از این حیث چیزی از همتای خود برژینسکی کم نمیآورد. در شصتوپنجمین سالگرد کودتای ...
هنگام عبور از دهات سر راه تبریز، زنانی را که در کوچهها میدیدیم چادر به سر داشتند زیرا مردم این منطقه بسیار متعصباند. همسر استاندار تعریف میکرد، با اینکه ایرانی است، وقتی با لباس غربی در خیابان ظاهر میشود مورد ...
از آنجایی که محمدرضا شاه سلطنت و حکومت خود را وابسته به نهاد ارتش کرده بود و وحشت زیادی از رویگردانی ارتش از سلطنت پهلوی احساس می نمود، نظارت شدیدی بر بوروکراسی ارتش و ترفیعات افسران ارشد داشت.
طی راه حسنلو، ماشین آلات عظیم کشاورزی را دیدیم که بلا استفاده در مزارع افتاده بودند. یکی از داوطلبان سپاه صلح تعریف کرد که این ماشین آلات از کشورهای مختلفی خریداری شده بی آنکه قبلا پیش بینی برای لوازم یدکی و خدمات ...
بعد از جنگ جهانی دوم و ضعف سیاسی محمدرضا شاه که تا قبل از کودتای 28 مرداد ادامه یافت، انگلیس ضمن دخالت گسترده در امور سیاسی و اقتصادی کشور، به غارت اموال کشور نیز میپرداخت.
روزنامه فکاهی توفیق،که طولانیترین دوران انتشار را در بین مطبوعات طنز ایران داشت و از جهاتی باید آن را موفقترین نشریهء طـنز در تـاریخ مـطبوعات ایران به حساب آورد،از جمله نـشریاتی بـود کـه آگاهانه و با اصرار ...
در عصر حکومت پهلوی؛ به ویژه پهلوی دوم، عـشرت طلبی، مـدگرایی و تـقلید از فـرهنگ منحط غرب زمینه حضور گسترده غرب را، هم به لحاظ فکری و هم فیزیکی، در ایران فراهم کرد و همان گونه که خانم رایت نویسنده آمریکایی گفته،...
مطابق گواهی درباریان و افراد نزدیک به محمدرضا پهلوی، یکی از ویژگیها و مولفه های بارز شخصیتی شاه ایران خوشیفتگی و توهمات شخصی وی در خصوص درایت و تدبیر بود؛ امری که مورد تایید نزدیک ترین افراد به شاه همچون اسدالله ...
باری سر شام رفتم. شاپور غلامرضا حضور داشتند. موی سرشان را کوتاه نکرده بودند. من ترسیدم که شاه به من ایراد فرمایند. خوشبختانه فراموش کرده بودند که به من امر فرمودند موی سر شاپور را بزنم. خود شاپور را به باد فحش ...